The death of a legend!

          


منبع عکس: صفحه فیس‌بوک مریم سیحون

  !مرگ یک دانشگاه

احمدرضا حکیمی نژاد


آثار به جای مانده از "سیحون" در مملکتی که سی و چهار سال پیش آن را ترک گفت، همان حلقه‌ی گمشده‌ای است که معماری ایرانی را به مدرنیزم پیوند می‌زند. این ترکیب جادویی، این التقاط ظریف سنت و مدرنیته در آثار سیحون موج می‌زند. ما که ید طولایی داریم در به هیچ انگاشتن دردانه‌هامان و تخصص شگرفی داریم در هر خزفی را به جای لعل نشاندن، خوب است بدانیم که چهل و پنج سال پیش از این "سیحون" عضو شورای شهر تهران بوده است. او یک دانشگاه زنده بود که دیگر نیست. حال، آثار او نقش دیواریست لامکان. این مدرسه را باید بازشناخت و بازخواند. غور در آثار او و امثال او هنوز می تواند چراغ راهی باشد برای نجات معماری نیمه‌جان و کم‌رمق این سرزمین از سیاه چاله‌ای که تا خرخره در آن فرو رفته. شاید بتوان گفت سیحون معمار مقبره هاست.اما این تعبیری حقیر است. او معمار فرهنگ یک سرزمین استاو نقش خویش را بر سر مزار کسانی که بار فرهنگ و تاریخ این مملکت را به دوش می کشند به ظرافت می‌کشد. به آرامگاه خیام نظر کنید. این یک قبر نیست، تجسّد خیام است در سنگ و بتن. این پیکره‌ی شاعری طناز است که هندسه می‌داند، نجوم می‌داند و به مصرعی جهانی را به آتش می‌کشد. این‌ها چیزی ورای معماری ست. این‌ها مانومان‌هایی است که شهرهای امروز ما از فقدانشان به شدت رنج می‌برند. نشانه‌هایی که هویت شهرهای ما را می سازند. اینجا  این نمادها به شکل مقبره‌ای سر برآورده و جایی دیگر شاید به شکلی دیگر. سیحون را می توان استاد نشانه‌ها نام نهاد . بی هیچ شائبه‌ای او در تبدیل آرایه‌ها به فرم معمارانه زبردست بود.

ششم خردادماه 1393




Popular posts from this blog

‘Errors of Scale’: The Story of Tehran’s Abbasabad Lands

'The Right to the City' and the Problem of Tehran

City as Stage: Performative Body and the Authoritarian City